ابوالمغیث عبدالله بن احمد بن ابی طاهر مشهور به حسین بن منصور حلاج، در ۲۴۴ هجری به دنیا آمد. او از عارفان ایران در سدهٔ سوم و دهه اول قرن چهارم هجری است. او از مردم روستای «تور» در شمال شرق بیضای فارس بود. سهل بن عبدالله تستری، عمرو بن عثمان مکی و جنید بغدادی از استادان او بودند. او که از مهمترین صوفیان دوران خود بود در حالت سکر عرفانی به گفتن «انا الحق» پرداخت و متشرعین او را به جرم «کفرگویی» ابتدا به قرمطی بودن متهم کردند و پس از هشت سال با کمک صوفیانی از سایر گروههای صوفیه او را اعدام نمودند. او سنگسار شد ولی جان نسپرد و به گفتن اذکار مشغول بود سپس مثله کردند ولی باز هم ذکر میگفت تا زبانش بریدند و آسمان بگرفت و آب دجله بالا آمد. بنابر وصیتاش خاکسترش را در رود ریختند تا رود آرام شد. از او کرامات بسیار نقل شدهاست. از حلاج کتابهای فراوان نقل شدهاست از جمله: «طاسین الازل و الجوهر الاکبر»، «طواسین»، «الهیاکل»، «الکبریت الاحمر»، «نورالاصل»، «جسم الاکبر»، «جسم الاصغر»، و «بستان المعرفة». دیوان اشعاری نیز از او به زبان عربی به جای مانده که در اروپا و ایران به چاپ رسیدهاست.
بیشتر شاعران پس از او از یک بیت تا یک فصل از دیوان خود را به او اختصاص دادهاند. فصلی از کتاب تذکرة الاولیا عطار به او اختصاص دارد. حافظ بزرگ درباره او میگوید:
گفت آن یار کزو گشت سر دار بلند جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
همچنین از ابوسعید ابوالخیر:
روزی که انالحق به زبان میآورد منصور کجا بود خدا بود خدا
همچنین سنایی، مولوی، عراقی، مغربی، محمود شبستری، قاسم انوار و شاه نعمت الله ولی درباره او بیتهایی سرودهاند