۱۳۸۹ بهمن ۲۳, شنبه

ایرج زبردست

بیوگرافی ایرج زبردست: این شاعر نامدار در دی ماه 1353 در شیراز شهر هنر متولد شد . شاعری که با نگرشی نو و متفاوت اندیشی خاص به قالب دیرینه رباعی جانی تازه بخشیده است.شاعران و نویسندگان و اهالی ادب امروز همگی متفق القول ایرج زبردست را اتفاقی نادر و بزرگ در تاریخ رباعی سرایی ایران بعد از حکیم خیام نیشابوری می دانند.بزرگانی چون : منوچهر آتشی،سیمین بهبهانی،فریدون مشیری،یدالله رویایی،پرویز خائفی،منصور اوجی ،کامیار عابدی،دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی،دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی،سیمین دانشور،پوران فرخ زاد،دکتر مرتضی کاخی،هیوا مسیح،سید علی صالحی،علی بابا چاهی،بهاءالدین خرمشاهی،دکتر منصور رستگار فسایی،عمران صلاحی،اکبر اکسیر،محمد حقوقی،هوشنگ چالنگی،مفتون امینی،عطاءالله مهاجرانی و دهها بزرگ دیگر
ایرج زبردست از نگاه دیگران
بهاءالدین خرمشاهی ، درباره این شاعر می گوید :ایرج زبردست زبده رباعی سرایان تاریخ بعد از خیام است شاعری گوشه گیر و بلند همت که مهمترین منبع الهام و پیشاوندی اش از یک سو به خیام بزرگ و از سویی دیگر به شعر نو بر می گردد.با ذهن و زبانی نو به شکار مضامین بکر و نو می پردازد و اینگونه است که خالق شاهکارهایی می شود که انسان را به حیرت و تحسین اعجاب برانگیزی وا می دارد.بی هیچ مبالغه و تردیدی ایرج زبردست بزرگترین رباعی سرای روزگار ماست که حافظه ی تاریخ آن را به یاد خواهد سپرد و زمزمه ی رباعیاتش ورد زبان آیندگان خواهد بود. استاد خرمشاهی این رباعی را برای ایرج زبردست سروده است :

خیام زپشت پرده سرمست آمد
با کوزه ای از ترانه در دست آمد
بگذشت هزاره ای و ما چشم به راه
تا نوبت ایرج زبردست آمد

هيوا مسيح هم اينگونه می نويسد: ایرج زبردست شاعری شوریده که توگویی از نسل هزار سال پیش شاعران فارسی زبان را طی کرده که ناگهان از جهان خیام به امروز پرتاب شده. حرفهای خوبی برای گفتن دارد. حتی اگر بعضی حرفهایش تکراری باشد، اما شکل برخورد با زبان وشگردی که کمتر آگاهانه و طبعاً در شعری اتفاق میافتد گاه همچون هایکوهای ژاپنی زلال و ساده است، با معنایی شهودی. هر چند ممکن است امروز دیگر قالب رباعی را جزو قالبهای کلاسیک بدانیم و بسیاری از نوسرایان با آن کنار نیایند که ضرورتی است بازگشت به این قالب کهن اما کلاسیک شدن خوشبختی بزرگ شعر فارسی است که میتواند گاه توسط شاعری زنده و امروزی شود. چه عیبی دارد خشتی از هزار سال پیش را به امروز بیاوریم و از شیراز در گوشه ای، گوش بر آن بخوابانیم و صداهای تازه و دیرسال و دیریاب و ساده را بشنویم. دربارهي رباعیهای ایرج زبردست که بی هیچ ادعایی فقط رباعی میگوید حتی اگر تصور کنیم رباعی دیگر از کار افتاده است در این زمان و زمانه که دیری است حتی از دست مدرن بودنمان نیز خسته شده ایم و رو به سوي نميدانم كجا ميرويم اما چه كنيم كه انسان آزاد است و روح شاعر آزادتر، روح ایرج زبردست دست به گردن دیروز انداخته، شادی و گریه ها و غم امروز را میسراید، شیدایی و عشقرانی و شوریدگیاش هم جوان است، چه با رباعی موافق نباشیم در نگاهی مدرن و جایگاه پست مدرن و چه موافق باشیم، رباعیهایی در کتابهایی از او منتشر شده که سخت حیرت آور است...
مفتون امينی نيز اينگونه آورده است: سال ۱۳۸۲ یا ۸۳ بود که ایرج زبردست را با دو سه رباعی چاپ شده در ماهنامه ادبی شوکران شناختم و امسال با خواندن چاپ چهارم رباعی نامهاش با عنوان «باران که بیاید همه عاشق هستند» این شناسایی عمیقتر و شیرینتر شد. در این دفتر کوچک ولی پرمایه دستکم بیست رباعی اصیل و ناب و بیبدیل چاپ شده است که زبردست با آنها میتواند به تنهایی بر بلندای سکوی شعر رباعی این عصر بایستد و چشم انداز امیدبخش فردای روشن خود را ببیند و بعدها برای ما هم سهم بیشتری از کشف و شهود شاعرانه شورانگیزش ببخشد... به هر حال، من مستِ بوئیدن این گلبوته ي با طراوت و عطرآگین از باغ شعر شیراز شدم و این رباعی را به یادگار گفتم ونوشتم:
کردند ولی چنانکه بایست نشد
از آنهمه « نیست » ها یکی« هست» نشد
گفتند همه شعر « رباعی » اما
چون « ایرج » ما یکی « زبردست » نشد !